سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند دهه استیلای کره‌ای بر سیمای ایرانی


 

  • چند دهه استیلای کره‌ای بر سیمای ایرانی

    885853

    07 مرداد 1398 - 08:36

    421 

    روزنامه شهروند - نیره خادمی: کنگر خورده‌اند، لنگر انداخته‌اند و‎ ‎از حدود 10‌سال قبل بر قاب تلویزیون نشسته‌اند. شاید نیاز به ‏گفتن نداشته باشد؛ یانگوم و بحران سوپ کلم برای پادشاه شروع این میهمانی طولانی مدت کره‌ای‌ها در ‏تلویزیون ایران بود که با زندگی جنگجویانه جومونگ به اوج رسید و با امپراتور بادها ادامه یافت و تا ماه رمضان ‏همین‌سال هم‎ ‎‏‌با افسانه جونگ میونگ در شبکه 5 از این سیل رهایی نیافت. ‏

    در گوشی‌های یواشکی و غیریواشکی

    چند دهه استیلای کره‌ای بر سیمای ایرانی

    در این سال‌ها شایعات هم، همپای پخش و بازپخش‌ چندین و چندباره چشم بادامی‌ها رنگ و رو ‌گرفت. پچ ‏پچ‌ها از ارزان بودن سریال‌ها و رانتی که در مراودات مربوطه وجود دارد، حرف می‌زنند. دوبلورها هم دل خوشی ‏از ادامه روند دوبله سریال‌های کره‌ای ندارند، بنابراین هرازچند گاهی هم باب انتقاد را باز می‌‌کنند. مثلا حامد ‏عزیزی که یکی از اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم و خانه سینمای ایران است به «شهروند» ‏می‌گوید که با وجود این همه سریال خوب در دنیا معلوم نیست چرا صداوسیما به دنبال سریال‌های کره‌‏ای می‌رود.

    «سریال جواهری در قصر یا جومونگ موفقیت‌هایی هم داشتند، اما از 11‌سال قبل به قدری این ‏رویه تکرار شده که به مرز تهوع رسیده است.» به گفته او «ما نه می‌توانیم پا به پای کشوری که یک هشتم ‏ایران هم مساحت ندارد، سریال تولید کنیم و نه می‌توانیم تمرکز را از بازار محصولاتشان برداریم. نمی‌فهمم ‏این هجمه کره‌ای از کجا می‌آید؟ در شأن رسانه نیست که این ماجرا را به یکسری بازبین سپرده‌اند در ‏شرایطی که حتی خودشان هم این‌قدر سریال‌های خودشان را پخش نمی‌کنند.» عزیزی این را هم گفت که ‏شاید تمایل مدیران به دلیل نوع پوشش است که نیاز کمتری به سانسور و اصلاح دارد: «مدیران احساس ‏می‌کنند فضای فرهنگی آنها بیشتر به فضای فرهنگی ما نزدیک است. در صورتی که با توجه به شاخصه‌های ‏مذهبی کشورهای آمریکای شمالی یا غرب اروپا به ما نزدیک‌تر هستند.»‏

    موج کره‌ای و فرار از موج ترکیه؟

    دهه 70 و اوایل دهه 80 بیشتر سریال‌های اروپایی مثل کمیسر رکس و خانم مارپل یا مثلا کارآگاه کاستر از ‏شبکه‌های محدود صداوسیما پخش می‌شد و ظاهرا روزهای اوج سریال‌های اروپایی بود، بعد اما موجی که با ‏سریال‌های 50 تا 90 قسمتی در دنیا به وجود آمد آمریکایی بود. صداوسیما البته سراغ آن نرفت تا با سریال جواهری در قصر نوبت به موج کره‌ای رسید، زمانی که ‏حدود 90 کشور دنیا آن را خریداری کردند. بنابراین سریال‌های کره‌ای روی بورس آمد و بعد از فروکش ‏کردن تب آن موج دیگری رواج یافت: یادگاری می‌گوید«موج سریال‌های ترکیه‌ای در دنیا آغاز شد، اما خرید و پخش این ‏سریال‌ها با محوریت روابط غیر‌متعارف افراد جزو اولویت‌های رسانه نبود.»

    شاید به نظر برسد که رسانه ملی ‏برای فرار از موج ترکیه‌ای روی همان موج قبلی خود مانده است، اما مدیرکل تأمین رسانه صداوسیما این ‏گفته را رد می‌کند. او معتقد است که سریال‌های کره‌ای زیاد هم در شبکه‌های سیما پخش ‏نشده، اما قبول دارد که تکرار این نظر را پر رنگ کرده است. «از همه کشورها ازجمله چین، ژاپن، کانادا ‏و آلمان سریال داشتیم، اما کره‌ای‌ها بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند. گاهی سریال چینی و ژاپنی پخش شده، اما ‏به‌دلیل شباهت سریال‌های شرقی، این حس ایجاد شده است که کره‌ای است‎.‎‏»‏

    ذائقه سازی نکردیم

    چند دهه استیلای کره‌ای بر سیمای ایرانی

    رسانه از یک سو برای مردم ذائقه سازی می‌کند و از سوی دیگر دل به آن‌چه مردم دوست دارند، می‌دهد. ‏در این مورد بیشتر به نظر می‌رسد که به دلیل پخش‌های زیاد از حد، ذائقه مردم به این سمت رفته است، اما ‏یادگاری آن را قبول ندارد و باز هم تأکید می‌کند که اتفاقا تکرار و بازپخش سریال‌های کره‌ای به ذائقه مخاطب ‏ارتباط دارد: «کم بودن ممیزی و ژانر تاریخی آن هم می‌تواند از دلایل انتخاب سریال‌ها باشد. تا روزی که تقاضا ‏باشد این فرآیند ادامه خواهد داشت، اما با توجه به افزایش تولید سریال‎ ‎داخلی از شدت پخش آثار خارجی ‏کاسته‌ایم. فرآیند معمول در انتخاب آثار ادامه پیدا‎ ‎خواهد کرد، ولی برنامه‌ای برای افزایش پخش سریال کره‌ای ‏در آینده نداریم.البته تعداد سریال‌های کره‌ای جدید کاهش یافته و از دی ماه گذشته فقط یک سریال بوده که ‏از شبکه پنج پخش می‌شود، اما بیشتر دیده می‌شود.» ‏

    نحوه انتخاب سریال‌های خارجی

    اما آن‌چه در صداوسیما درباره انتخاب سریال‌ها مرسوم است، طبق تعریف یادگاری تقریبا در سه حوزه ‏تقسیم می‌شود: «بازارهای فیلم که نمایندگان تأمین برنامه صداوسیما در آن حضور دارند، سایت‌های اینترنتی ‏که سریال‌های موفق دنیا را معرفی می‌کنند و تقاضای شبکه‌ها که براساس آن سریال‌ها انتخاب ‏می‌شوند.» ظاهرا رویه این است که بعد از انتخاب اثر، با شرکت‌های دارای حق پخش تماس گرفته می‌شود تا سریال مورد مطالعه اولیه قرار بگیرد و به دنبال بررسی و بازبینی نسخه اولیه سریال‌ها را با توجه به اولویت‌ها و ‏تعاریف آنها پخش کنند.»

    به گفته او، معیار اول سیما این است که مشخصا از یک کشور سریال نداشته باشیم ‏و سبد سریال‌ها حتما رنگارنگ و جذاب باشد، جز سریال‌های آمریکایی که جزو ماموریت‌هایمان نیست: «انتخاب ‏فیلم از بقیه کشورهای اروپایی، آسیای جنوب شرقی و کشورهایی چون استرالیا وکانادا در دستور کارتلویزیون ‏است. اولویت ما هم این است که سریال جذاب و با ماموریت‌های صداوسیما همگام باشد.» بنابراین شایعات ‏و درگوشی‌ها از سوی مدیران رد شد و آنها همچنان سر حرف‌های خود درباره درخواست‌های پی در پی مردم ‏برای سریال‌های کره‌ای ماندند بدون آن‌که آمار دقیقی دراین‌باره به «شهروند» بدهند. ‏

    باز هم پای زنان در میان است ‏

    مدیران سیما اما این حرف و حدیث‌ها را قبول ندارند و همه چیز را به علاقه مردم ربط می‌دهند، آن هم در ‏شرایطی که همچنان از شهرهای مختلف کشور، تقاضا برای پخش سریال‌های کره‌ای وجود دارد. محمد ‏مهدی یادگاری، مدیرکل تأمین رسانه صداوسیما در گفت‌وگو با «شهروند» چند دلیل را برای این علاقه ‏مطرح می‌کند: «جذابیت این سریال‌ها عدالت‌جویی شخصیت محوری داستان و تلاش او برای مبارزه با ظلم ‏است و مردم به آن علاقه دارند. در این سریال‌ها گره‌های مداومی وجود دارد که سریع باز می‌شود و مخاطب ‏را خیلی معطل حل شدن مسائل کوچک قصه نمی‌کند.

    از سوی دیگر محوریت زنان، جذابیت آن را برای ‏خانواده‌ها دوچندان می‌کند.» از نظر او سریال‌های کره‌ای قصه‌های پرکشش خوبی دارد و مخاطبان پیگیر آن ‏هستند بنابراین برجسته‌تر می‌شود: «مردم هنوز برای جواهری در قصر، جومونگ، خانواده کوچک و پرستاران ‏تقاضای پخش دارند وگرنه چرا ارتش سری دوباره بازپخش نمی‌شود.» البته سعید شیخ زاده دوبلوری است که حرف‌های این مقام مسئول را قبول دارد: «سریال‌های کره‌ای بشدت از سوی مردم خواهان دارد و آنها ‏هم مخاطب را در نظر می‌گیرند. حتی شرکت‌های آگهی دهنده با شرط پخش تبلیغ در میان این سریال‌ها ‏هزینه می‌کنند.

    چند دهه استیلای کره‌ای بر سیمای ایرانی

    اگر مخاطب نداشته باشد، اجازه خرید به آنها داده نمی‌شود.» با وجود این او هم نگران است ‏که چرا مخاطب چنین سریال‌هایی را می‌پسندد، اما سریالی با کیفیت فرار از زندان را نه: «این ذائقه نگرانی ‏اجتماعی را بیشتر می‌کند مثل همان چیزی که در سینما اتفاق افتاده است و کارهایی که از نظر درجه‌بندی ‏رد هستند جذابیت بیشتری برای مردم دارد.»‏

    خط قرمزهای «قرمز»‏

    صداوسیما در انتخاب و پخش سریال‌های خارجی محدودیت‌هایی هم دارد، مثلا روابط مثلثی و خاص از خط ‏قرمزهای روشن در این حیطه است. به گفته یادگاری ورود شخصیت‌ها با روابط خاص در سریال‌ها مشکل جدیدی ‏است که در انتخاب سریال به وجود آمده است. با این حال تأکید سیما بیشتر استفاده از سریال‌هایی است که ‏برای جمع خانواده مناسب باشد درحالی‌که سریال جذابی چون فرار از زندان مورد پسند قشر جوان است. بحث‌های ضد فرهنگی و موارد ضد بنیان خانواده و روابط چندگانه خط قرمزهای ماست.

    سریال‌های کدام کشورها گران‌ترند؟

    یکی از همان شایعات درگوشی که در محافل مختلف خبری پیچیده است، این است که چون ‏سریال‌های کره‌ای ارزان‌تر از بقیه سریال‌ها هستند، رسانه ملی سراغ آن می‌رود، اما یادگاری می‌گوید که هزینه ‏خرید سریال خارجی به‌ویژه برای ایرانی‌ها بسیار ناچیز است.

    «هزینه یک مجموعه 30 قسمتی خارجی از ‏هزینه ساخت یک‎ ‎قسمت از سریال ایرانی کمتر است. قیمت سریال‌های کشورهای مختلف خیلی تفاوتی با هم ‏ندارند و اصولا به تعداد‎ ‎رقبا و خریداران منطقه‌ای که در آن پخش می‌شود بستگی دارد، اما در کل گران‌‏ترین سریال‌ها در منطقه خلیج‎فارس، سریال‌های ترکیه‌ای و آمریکایی هستند. در کشورهای عربی بعد از سریال ‏حریم سلطان، رقابت برای‎ ‎سریال‌های ترکیه‌ای اتفاق افتاد. رقابت شبکه‌های کشورهای عربی، باعث رشد قیمت ‏سریال‌های ترکیه‌ای شد. البته‎ ‎در ایران چون یک خریدار تلویزیونی به عرضه‌کنندگان آثار مراجعه می‌کند ‏همیشه قیمت تمام شده برای ما بسیار پایین‌تر است.»‏




تاریخ : دوشنبه 98/5/7 | 12:6 عصر | نویسنده : | نظر

دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»


 

  • دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»

    روزنامه همشهری - پرنیان سلطانی: درست مثل آهنگ‌هایشان هستند؛ ساده و بی‌آلایش، اما شیطان و بازیگوش! شوخی‌هایشان تمامی ندارد. با انرژی و سر حوصله جواب همه سؤال‌هایمان را می‌دهند؛ گاهی حرف یکدیگر را تأیید می‌کنند، گاهی هم با هم سر ناسازگاری می‌گذارند. می‌گویند در تمام این سال‌ها کلی با هم دعوا کرده‌اند، اما چیزی که معلوم است هیچ‌وقت بین‌شان از بین نرفته، دوستی‌شان است.

    شوخی که نیست؛ 11 سال است کنار هم کار می‌کنند و با صبر و حوصله قدم‌به‌قدم از موسیقی زیرزمینی به اجرای کنسرت در برج میلاد رسیده‌اند!

    صحبت از گروه موسیقی «بُمرانی» است؛ گروهی که حاصل حال خوب چند جوان عشق موسیقی است که شاید در ابتدا فقط برای حال خودشان ساز‌می‌زدند، اما حالا مخاطبان زیادی را هم با خودشان همراه کرده‌اند.

    گروهی خوشحال، پرانرژی و البته متفاوت که از سال 1387 تا به امروز می‌توان سبک‌های مختلف موسیقی را در کارشان دنبال کرد؛ از «بلوز» و «کانتری» و «بالکان» بگیرید تا «راک» و «جیپسی».

    آن‌ها آمده‌اند تا به قول خودشان «آلترناتیو» باشند؛ یک گروه موسیقی غیرمتعارف که می‌تواند جایگزینی برای سبک‌های شناخته‌شده موسیقی ازجمله موسیقی پاپ به‌حساب بیاید. با برو‌بچه‌های بُمرانی در استودیوی موسیقی‌شان از هر دری صحبت کرده‌ایم که حاصل آن را در ادامه خواهید خواند.

    یک دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»

    بُمرانی پله‌پله به موفقیت رسید؛ کارتان را از فضای مجازی شروع کردید، به کافه رسیدید، کار تئاتر و سینما انجام دادید و درنهایت پا روی سن سالن‌های کنسرت گذاشتید. درباره این روند توضیح می‌دهید؟

    مانی: ما چند تا دوست بودیم که می‌خواستیم ساز زدن را تجربه کنیم. کنار هم کار می‌کردیم و خیلی خوش می‌گذراندیم. برای همین در شروع واقعا هیچ انتظار و توقعی از خودمان نداشتیم و دنبال یک کار زودبازده نبودیم. همین‌که جایی داشتیم که می‌توانستیم کنار هم کار موسیقی انجام بدهیم، راضی بودیم و خوشحال.

    بهزاد: اتفاقا خیلی هم ذوق داشتیم. با هر موفقیت کوچکی روی ابر‌ها بودیم! روز اولی که قرار شد در کافه اجرا کنیم در پوست‌مان نمی‌گنجیدیم. همه‌اش به هم می‌گفتیم بچه‌ها باورتان می‌شود می‌خواهیم در کافه بزنیم؟! بعد که کار در تئاتر پیشنهاد شد باز همین حس را داشتیم. باورمان نمی‌شد در تئاتر شهر اجرا داریم.

    مانی: ما همین که می‌توانستیم با کار‌های اینچنینی پول آلبوم‌مان را دربیاوریم بی‌نهایت خوشحال بودیم. دقیق خاطرم هست که برای انتشار آلبوم «جوراب‌های لخت» در سال 1389 باید یک میلیون و 350 هزار تومان هزینه تسویه استودیو را می‌پرداختیم. من آن پول را از پدرم گرفتم تا بتوانیم زودتر کار را منتشر کنیم. بعد از انتشار در 2 آموزشگاه موسیقی 7 تا اجرا گذاشتیم و با بلیت‌فروشی آن پول پدرم را برگرداندیم. نفری 20 تومن هم برای خودمان ماند!

    راستی اصلا چطور دور هم جمع شدید؟

    جهانیار: سال 86 اینطور‌ها بود که من و مانی که با هم پسرخاله‌ایم، به آموزشگاه موسیقی می‌رفتیم. در آنجا با آقایی به نام حمیدرضا بهزادیان آشنا شدیم که کار ضبط موزیک را انجام می‌داد. بهزاد هم همان موقع‌ها برای ضبط یکی‌دو کارش آنجا می‌آمد و از این طریق با هم آشنا شدیم. نخستین کارمان هم آهنگ «هنوز همونم» بود که بعد‌ها در قالب آلبوم «جوراب‌های لخت» منتشر کردیم.

    بهزاد: من تا قبل از دانشگاهم کلاس گیتار می‌رفتم. یک روز اتفاقی استادم را در خیابان دیدم و به او گفتم که روی چند آکوردی که یادم داده شعر گفته‌ام. وقتی آن‌ها را گوش کرد گفت بیا همین‌ها را ضبط کن. برای کار ضبط که به آموزشگاه می‌رفتم با مانی و جهانیار آشنا شدم و درنهایت وقتی تصمیم جدی گرفتیم که یک گروه موسیقی تشکیل بدهیم، کیارش و آرش هم که پسرعموهایم هستند، به جمع‌مان اضافه شدند.

    کیارش: من اول برای اجرا‌های کافه‌ای بچه‌ها بلیت می‌فروختم! بعد یک روز که بچه‌ها در خانه ما تمرین داشتند گفتم من هم بیایم برایتان بیس بزنم؟! گفتند مگر گیتار‌بیس داری؟ گفتم خب می‌خرم! همان موقع یک گیتار‌بیس خریدم و از آنجا که از 13، 14 سالگی گیتار آکوستیک کار می‌کردم، خیلی زود هم به آن مسلط شدم و چند روز بعد با همان گیتار اجرا رفتیم!

    سبک کاری‌تان در موسیقی خیلی متفاوت است. به‌خصوص اینکه یک دهه پیش این سبک را انتخاب کردید و آن موقع فضای موسیقی به اندازه امروز رشد نکرده بود. نترسیدید کارتان نگیرد؟!

    بهزاد: خب ما انتخاب دیگری نداشتیم. همین‌ها را بلد بودیم و همین‌ها را می‌زدیم!

    کیارش: ضمن اینکه واقعا همانطور که مانی هم گفت ما واقعا از اول به فکر جذب مخاطب نبودیم. ما برای خودمان می‌زدیم و می‌خواندیم و از کار کردن در سبکی که دلمان می‌خواهد لذت می‌بردیم. بعد به مرور که کارهایمان منتشر شد، مخاطبان خاص خودش را هم پیدا کرد.

    مانی: بله دقیقا. چون ما خودمان از ابتدا سبک‌های بلوز و کانتری را دوست داشتیم، سعی کردیم مثل آن‌ها باشیم و وقتی می‌دیدیم نتیجه کارمان به این سبک بی‌شباهت نیست، خوشحال بودیم و کیف می‌کردیم.

    جهانیار: در واقع ما کاری را انجام می‌دهیم که دوست داریم و حالمان را خوب می‌کند. بعد سعی می‌کنیم این حال خوب را با آن‌هایی که سبک موسیقی پاپ را نمی‌پسندند، به اشتراک بگذاریم.

    بالاخره سبک کاری بُمرانی چیست؟ تا جایی که من می‌دانم دوست ندارید برای معرفی سبک کارتان از واژه تلفیقی استفاده شود.

    مانی: والا خودمان هم به‌طور دقیق نمی‌دانیم. یعنی می‌دانیم‌ها، اما نمی‌توانیم به‌طور کلی بگوییم سبک کاری‌مان چیست. چون کارمان آلبوم به آلبوم و قطعه به قطعه فرق می‌کند و باید برای هر قطعه به‌طور جداگانه درباره سبک‌مان صحبت کنیم. اما می‌توان گفت بیشتر کارهایمان بلوز، کانتری، راک، بالکان و جیپسی است.

    جهانیار: با تلفیقی مخالفیم، چون خیلی واژه سردرگمی است. ما الان به هر نوع موسیقی که در قالب کلاسیک و پاپ نگنجد می‌گوییم تلفیقی! درحالی‌که واقعا اینطور نیست و سبک‌های زیادی وجود دارد که شاید در کشورمان کمتر شناخته شده باشد، اما به‌عنوان یک سبک موسیقی مستقل در دنیا شناخته می‌شوند و طرفداران خودشان را هم دارند. برای همین ما ترجیح می‌دهیم به سبک کارمان «آلترناتیو» بگویند؛ یک نوع موسیقی غیرمتعارف که جایگزینی برای سبک‌های مرسوم ازجمله پاپ است و می‌تواند از موسیقی‌های بومی و خاص کشور‌های دیگر الهام بگیرد.

    آن زمان که کارتان را شروع می‌کردید، داخل ایران کسی با این سبک کار می‌کرد؟

    مانی: بله، سبک ما زیاد است؛ چه حالا، چه قبل از ما. درواقع هر سلیقه‌ای که پاپ را نپسندد، دنبال یک موسیقی جایگزین است و به‌خاطر همین تقاضا، همیشه یک سری از فعالان حوزه موسیقی به این سبک روی می‌آورند. گروه‌های آویژه، کیوسک، 127، اوهام و... گروه‌هایی هستند که از قبل موسیقی آلترناتیو را در کشورمان دنبال می‌کردند.

    از بیرون که به کارتان نگاه می‌کنیم، احساس می‌کنیم سبک کارتان بیشتر تین‌ایجری است و احتمالا مخاطب‌هایتان بیشتر باید نوجوانان و جوانان باشند. همینطور است؟

    جهانیار: نه، همه جور مخاطبی داریم. ما طرفدار کم‌سن‌و‌سال و 12، 10 ساله داریم، مخاطب 50، 60 ساله هم داریم؛ منتها هر کدام یک‌سری از کارهایمان را گوش می‌دهند.

    مانی: به‌طور کلی الان قشری که بیشتر موزیک را دنبال می‌کند، قشر جوان است؛ به‌خصوص اینکه سبک کاری ما خیلی متفاوت است و بیشتر جوان‌هایی که با موسیقی پاپ ارتباط برقرار نمی‌کنند، به کارمان علاقه‌مند می‌شوند. اما همانطور که جهانیار گفت ما همه‌جور مخاطبی داریم؛ به‌خصوص بعد از آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته» که یکباره باعث زیاد شدن مخاطب‌هایمان شد.

    یک دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»

    راستی کمی هم درباره اسم گروه‌تان بگویید. «بُمرانی» ترکیبی از نام «بهزاد عمرانی» است، درست است؟

    بهزاد: اوایل دهه 80 که می‌خواستم برای خودم یک ایمیل بسازم، نام کاربری‌ام را با ترکیب حرف اول اسم و فامیلی‌ام B omrani گذاشتم. بعد‌ها که برای دیگران ایمیل می‌فرستادم یا با دوستان و فعالان حوزه موسیقی چت می‌کردم، همه بُمرانی صدایم می‌کردند و همین باعث شد وقتی به‌دنبال اسم مستعاری در دنیای موسیقی می‌گشتم، از همین نام استفاده کنم؛ و این نام همینطور روی گروه‌مان ماند.

    خب بعد که گروه شدید هیچ‌وقت به این فکر نکردید که اسم گروه‌تان را عوض کنید؟

    کیارش: چرا اتفاقا، اما اسم بهتری پیدا نکردیم!

    جهانیار:، چون همه پسرخاله و پسرعمو هستیم، بهترین ایده‌مان این بود که اسم گروه‌مان را «Cousins» بگذاریم که بعد دیدیم قبل از ما یک گروه موسیقی کانادایی این اسم را برای خودش گذاشته! این شد که درنهایت به همان بُمرانی رضایت دادیم!

    با این حساب اگر یک روز بهزاد بخواهد از گروه‌تان برود، تکلیف اسم گروه چه می‌شود؟!

    بهزاد: کلا بُمرانی دیگر تلفیق اسم و فامیلی من نیست؛ بُمرانی حالا فامیلی همه ما شده! جالب اینجاست که همه ما را با نام «آقای بُمرانی» صدا می‌زنند!

    مانی: خودمان که خوب است؛ یک روز پدر من سر اجرایمان آمده بود، می‌خواستند خیلی احترامش را نگه‌دارند صدایش کرده بودند آقای بُمرانی!

    ظاهرا اکثر شعرهایتان را هم خودتان می‌گویید، بله؟

    مانی: بله، تقریبا همه شعرهایمان را خودمان می‌گوییم.

    کدام‌تان شاعر است؟

    بهزاد: همه‌مان! ما گروهی شعر می‌گوییم! معمولا یکی از بچه‌ها یک شعر خام و نصفه و‌نیمه با خودش می‌آورد، آن را روی تخته می‌نویسیم و بعد هر کدام به آن چیزی اضافه می‌کنیم که در نهایت یک شعر به‌نظر خودمان خوب از آن در‌می‌آید!

    چقدر خوب است که اینقدر با هم خوب هستید. چطور چند تا جوان فعال و پرانرژی این همه سال کنار هم بدون حاشیه کار کرده‌اند؟ دعوایتان نمی‌شود؟

    بهزاد: چرا اتفاقا، تا دلتان بخواهد با هم دعوا می‌کنیم! سر فوتبال، سر ترانه، سر تنظیم، سر اجرا، سر هر کاری دعوایمان می‌شود. اما خیلی زود هم با هم آشتی می‌کنیم و به کارمان می‌رسیم. یادم می‌آید یک روز با مانی روی صندلی عقب یک خودرویی نشسته بودیم و نزدیک 40 دقیقه با هم دعوا می‌کردیم! نفراتی که روی صندلی جلویمان نشسته بودند و خیلی با اخلاق‌مان آشنایی نداشتند پیش خودشان فکر می‌کردند حتما همین حالا کل گروه از هم می‌پاشد. اما چند دقیقه بعد یک دفعه یک موضوعی در خیابان توجه من را جلب کرد و باعث شد وسط دعوا به مانی بگویم مانی آنجا را ببین. بعد کلا مسیر صحبت‌مان عوض شد و کلی گفتیم و خندیدیم! ما فردای آن روز اجرا داشتیم، آن بنده خدا‌های صندلی‌های جلو گفتند با این دعوایی که شما کردید ما فکر می‌کردیم اجرای فردایتان کنسل می‌شود!

    شما 6 سال زیرزمینی کار می‌کردید و اجراهایتان به کافه و آموزشگاه‌ها خلاصه می‌شد. چطور شد که یک‌دفعه تصمیم گرفتید مجوز بگیرید؟ به‌خاطر کار در تئاتر؟

    جهانیار: نه، اتفاقا تئاتر مجوز نمی‌خواست و همین اجرا‌های تئاتر بود که گروه‌مان را سرپا نگه می‌داشت. ما، چون سال‌ها دنبال گرفتن مجوز نبودیم، فکر می‌کردیم کلا برای این شکل کارمان نمی‌توانیم مجوز بگیریم. برای همین زیاد هم به فکرش نبودیم. تا اینکه سال 93 نشر چکه به گروه‌مان سفارش یک آلبوم برای کودکان را داد و خودش هم کمک‌مان کرد تا بتوانیم گروه‌مان را ثبت کنیم و مجوز بگیریم. در واقع از سال 93 با انتشار آلبوم «اتوبوس قرمز» رسما از زیر زمین به روی زمین آمدیم!

    پس مجوز گرفتن آنقدر‌ها که فکرش را می‌کردید، سخت نبود.

    مانی: چرا اتفاقا، خیلی سخت بود. همین حالا هم سخت است. با اینکه 4 آلبوم مجوزدار داریم، اما باز هم مجوز گرفتن برایمان سخت است. برای خودمان هم جالب است که ارشاد وقتی یک گروه ثبت شده و مورد تأیید دارد که تاکنون 4 بار برای آلبوم‌هایش مجوز صادر کرده، چرا باز برای مجوز دادن همه چیز را از صفر بررسی می‌کند؟!

    جهانیار: متأسفانه هیچ ساختار روشنی هم برای مجوز دادن وجود ندارد و همه‌چیز سلیقه‌ای است. همین می‌شود که وقتی یکی از افراد مؤثر در روند ارائه مجوز عوض می‌شود، ما فقط می‌گوییم وای بدبخت شدیم!

    از وقتی روزمینی شدید 4 آلبوم منتشر کردید که قطعا بهترین و پرمخاطب‌ترینش «گذشتن و رفتن پیوسته» بود. خودتان فکر می‌کردید این آلبوم اینقدر محبوب شود؟

    کیارش: آلبوم مخرج مشترک واقعا تجربه خوبی نبود، برای همین گذشتن و رفتن پیوسته برای ما حکم مرگ و زندگی را داشت. اگر آن هم شکست می‌خورد شاید دیگر نمی‌توانستیم کار کنیم. برای همین سعی کردیم خیلی خیلی بهتر از قبل کار کنیم و شکر خدا نتیجه‌اش خوب شد.
    بهزاد: خب ما آلبوم به آلبوم بیشتر یاد می‌گیریم. از تجربه آلبوم‌های قبلی‌مان استفاده کردیم و با آموخته‌های جدید سعی کردیم یک کار خوب ارائه بدهیم. اتفاقا من قبل از انتشار آلبوم جایی نوشتم که همه ما وقتی نام یک خواننده یا یک گروه موسیقی را می‌شنویم، یاد یک ترانه یا یک آلبوم وی‍ژه‌اش می‌افتیم. گذشتن و رفتن پیوسته هم برای بُمرانی حکم همان آلبومی را دارد که احتمالا بعد‌ها مخاطب‌هایمان ما را با آن بشناسند؛ آلبومی که شناسنامه گروه‌مان می‌شود.

    و قطعه گذشتن و رفتن پیوسته یا همان «خیلی دوری» در این آلبوم هم که حسابی طرفدار پیدا کرد.

    بهزاد: راستش این حجم استقبال از این ترانه برای خودمان هم عجیب بود. اینکه یکی شعر را بخواند و دیگری معنی کلمات را بگوید، یک ابتکار بود که به همان اندازه که ممکن بود جالب باشد، می‌توانست از نگاه دیگران بی‌معنی تلقی شود. اما شکر خدا مخاطب‌هایمان از این خلاقیت خوش‌شان آمد.

    خودتان بیشتر کدام‌یک از قطعه‌هایتان را دوست دارید؟

    مانی: فکر می‌کنم برای هر کدام‌مان متفاوت است مثلا من «خوشحال و شاد و خندانیم» را خیلی دوست دارم، آرش هم آهنگ «سرمست» را.

    کیارش: جهانیار «مردمی» را دوست دارد؛ من هم مردمی و هم «درونی» را دوست دارم. بهزاد هم عاشق ترانه «به من بخند» است.

    در ماشین بیشتر آهنگ‌های خودتان را گوش می‌دهید یا انتخاب دیگری دارید؟

    جهانیار: راستش در پروژه ضبط کار آنقدر کارهایمان را گوش می‌دهیم که وقتی منتشر شد دیگر کنارشان می‌گذاریم! البته وقتی اجرا داریم حتما دوباره گوش می‌کنیم؛ چون هم ما باید موسیقی‌اش را تمرین کنیم و هم بهزاد باید شعر‌ها را مرور کند که یک وقت یادش نرود! به غیر از این باشد کار‌های گروه‌های مختلف دنیا را که در سبک‌های دلخواهمان کار می‌کنند، گوش می‌دهیم.

    بُمرانی برایتان چقدر جدی است؟ یعنی شغل دوم‌تان به‌حساب می‌آید یا همه وقت‌تان را برایش می‌گذارید؟

    بهزاد: قطعا کار اول همه ما بُمرانی است. اما خب در کنار کارگروه، مانی و آرش تدریس هم می‌کنند، کیارش هم عینک‌سازی دارد.

    با این حساب که اولویت همه‌تان بُمرانی است، به‌نظرتان کمی، کم‌کار نیستید؟!

    کیارش: نه، اتفاقا ما خیلی هم پرکاریم و از هر فرصتی برای ارائه کار جدید استفاده می‌کنیم. گواهش هم ارائه 6 آلبوم در 10، 11 سال گذشته است. ما برای 10 تئاتر هم اجرا داشته‌ایم تا جایی که سال 91 پرکارترین گروه موسیقی تئاتر لقب گرفتیم. موزیک 5 فیلم سینمایی هم با گروه ما بود که جدیدترینش «مارموز» کمال تبریزی است. یعنی ما داخل این استودیو زیاد کار می‌کنیم، اما متأسفانه بیرون از اینجا خیلی فضایی برای ارائه نداریم.

    یک دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»

    یعنی اجازه نمی‌دهند کنسرت برگزار کنید؟

    آرش: نه اینکه نگذارند، اما خب خیلی بیشتر از این‌ها می‌توانیم کار کنیم.

    جهانیار: ما تا به امروز علاوه بر تهران فقط توانسته‌ایم در رشت، شیراز و اصفهان اجرا کنیم. خب اگر این امکان برای همه شهر‌ها فراهم بود، آن‌وقت اجراهایمان چندین برابر می‌شد. ما خیلی از مردم کامنت می‌گیریم که چرا در شهر ما اجرا نمی‌گذارید؟ و ما هم در جواب همه‌شان می‌گوییم ما از خدایمان است. اما خب به هر حال مجوز گرفتن برای اجرا واقعا سخت و در بعضی از شهر‌ها عملا غیرممکن است.

    بهزاد: در واقع مشکل اینجاست که تکلیف هیچ‌کس با ما و سبک موسیقی‌مان روشن نیست. خب اگر ساز زدن مشکلی ندارد، پس چرا اجازه نمی‌دهند به‌عنوان مثال به تلویزیون برویم و ساز بزنیم؟ یا اگر مجوز برگزاری کنسرت داریم، چرا فقط در چند شهر خاص؟ البته که در همین شهر‌ها هم خیلی سخت به ما نوبت می‌رسد؛ به 2 دلیل؛ یکی اینکه سالن‌های عمومی ما یا گنجایش 200 نفر دارد که برایمان کوچک است، یا هزار نفر به بالاست که اجرا در آن‌ها هزینه زیادی دارد. از طرفی اجرای کنسرت عملا در چند‌ماه از سال به‌دلیل مناسبت‌های مذهبی امکان‌پذیر نیست، در زمان جشنواره‌ها هم که کنسرتی برگزار نمی‌شود. خب نتیجه این است که در 6، 5‌ماه باقی مانده سال همه خواننده‌ها می‌خواهند با هم کنسرت بگذارند و معلوم است که در چنین شرایطی ظرفیت سالن‌ها بیشتر در اختیار گروه‌های با سبک کاری متعارف‌تر قرار می‌گیرد تا ما.

    مانی: همین می‌شود که ما 2 سال است نتوانسته‌ایم در سالن میلاد اجرا بگذاریم و به قول بهزاد هیچ‌وقت پنجشنبه و جمعه‌های این سالن را ندیده‌ایم!

    خب چاره چیست؟

    مانی: به‌نظرم هم‌اکنون بهترین راهکار ایجاد سالن‌های کوچک‌تر برای اجراست که گروه‌های کوچک یا آن‌هایی که مخاطبان خاص و محدودی دارند بتوانند در این سالن‌ها اجرا بگذارند.

    بزرگ‌ترین مشکل امروز دنیای موسیقی را چه می‌بینید؟

    بهزاد: از نگاه ما بزرگ‌ترین مشکل تک‌بعدی بودن کار در موسیقی است. صدا و سیما فقط یک مدل خاص از موسیقی را نشان می‌دهد و همانطور که گفتم سالن‌های کنسرت هم بیشتر به پاپ‌خوان‌ها می‌رسد. خب وقتی شما فقط یک نوع موسیقی را ببینی و بشنوی، احتمالا سلیقه‌ات هم به همان سمت می‌رود و حتی اگر خودت بخواهی کار کنی در همین سبک کار می‌کنی. درحالی‌که ما چندین و چند سبک موسیقایی داریم که اتفاقا خیلی هم دلنشین و زیبا هستند، اما هیچ ظرفی برای ارائه پیدا نمی‌کنند. اگر این انحصار دست از سر ما بردارد، حال موسیقی‌مان خیلی بهتر از اینی می‌شود که حالا می‌بینید.

    وآخرین سؤال اینکه مخاطب‌هایتان چه زمانی منتظر کار جدیدتان باشند؟

    بهزاد: ان‌شاءالله آلبوم جدیدمان در فصل پاییز منتشر می‌شود. هم‌اکنون مشغول کار روی پروژه سیزده چهل هم هستیم که بخش نخست آن سال گذشته منتشر شد. به امید خدا در مردادماه هم اجرای کنسرت داریم.

    بُمرانی‌ها از کامنت‌های جذاب و بامزه مردم می‌گویند

    در حاشیه گفت‌وگوی ما با گروه بُمرانی فرصتی دست داد تا بر‌و‌بچه‌های پرانرژی این گروه برایمان از کامنت‌ها و فیدبک‌های جالبی بگویند که از مردم گرفته‌اند. بهزاد به نمایندگی از بچه‌های گروهش برایمان می‌گوید: «در گذشتن و رفتن پیوسته یک جا‌هایی هست که می‌گوییم معنی انتخاب، معنی اضطراب، معنی اجتناب و.... یک بنده خدایی در صفحه شخصی‌اش وقتی می‌خواست متن شعرمان را بگذارد به اشتباه نوشته بود «من یه اضطراب»، «من یه اجتناب». برایش کامنت گذاشتم و گفتم درستش معنی اضطراب و معنی اجتناب است که آن بنده خدا عصبانی شد و گفت کاش نظر شخصی‌تان را تحمیل نکنید. یعنی چیزی که شما در آهنگ شنیده‌اید درست‌تر است؟! گفتم من نشنیدم، به خدا من خودم آن را خوانده‌ام!».

    بهزاد یک خاطره جالب دیگر هم دارد: «آلبوم گذشتن و رفتن پیوسته به نسبت مخرج مشترک که آلبوم قبل مان بود، خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت. یک روز یک بنده خدایی آمد و با ناراحتی گفت آقا شما چرا از اول این آلبوم‌تان را بیرون ندادید؟! انگار که مثلا ما 10، 8، 7 تا آلبوم آماده داریم، بعد می‌نشینیم و با بچه‌ها می‌گوییم خب بچه‌ها، امسال کدام آلبوم را منتشر کنیم؟!»؛ و بعد ادامه می‌دهد: «یک بار هم بعد از اینکه پوستر کنسرت‌مان روی بیلبورد‌ها رفت، یکی آمد و زیر پست‌مان کامنت گذاشت بهزاد جان جریان چیه؟! واقعا مانده بودم! از خودم می‌پرسیدم واقعا معلوم نیست؟! خب کنسرت داریم. تاریخ و ساعت و محل برگزاری‌اش هم که مشخص است!».

    یک دورهمی خیلی شاد با گروه موسیقی خیلی متفاوت «بُمرانی»

    البته که همیشه هم کامنت‌ها اینقدر جالب و حال خوب‌کن نبوده‌اند. آرش می‌گوید یک‌بار یکی از فعالان فضای مجازی یک یادداشت درباره ما منتشر کرد و نوشت: «بند بُمرانی، شروع فاشیسم در موسیقی!» بعد هم کلی آسمان و ریسمان بافته بود که این مجموعه از طبقه بی‌درد جامعه تشکیل شده که با عقاید خنثایی که دارد سعی می‌کند فاشیسم را ترویج کند! خدا شاهد است تا همین حالا که در خدمت شماییم داریم روی این قضیه کار می‌کنیم که ربط ما به فاشیسم چیست، اما به نتیجه‌ای نرسیده‌ایم!»

    اوایل دهه 80 که می‌خواستم برای خودم یک ایمیل بسازم، نام کاربری‌ام را با ترکیب حرف اول اسم و فامیلی‌ام B omrani گذاشتم. بعد‌ها که برای دیگران ایمیل می‌فرستادم یا با دوستان و فعالان حوزه موسیقی چت می‌کردم، همه بُمرانی صدایم می‌کردند و این نام همینطور روی گروه‌مان ماند.

    کیارش عمرانی

    • نوازنده گیتار باس
    • 32 سال
    • لیسانس معماری

    مانی مزکی

    • نوازنده ساز‌های بادی (ساز دهنی و ترومبون)
    • 30 سال
    • لیسانس نرم‌افزار

    آرش عمرانی

    • نوازنده کیبورد
    • 38 سال
    • دانشجوی انصرافی رشته موسیقی

    جهانیار قربانی

    • نوازنده گیتار الکتریک و ترومپت
    • 32 سال
    • دانشجوی انصرافی شیمی

    بهزاد عمرانی

    • خواننده و نوازنده گیتار آکوستیک
    • 33 سال
    • فوق دیپلم گرافیک

    گروه بمرانی

    • سال شکل‌گیری گروه: 1387
    • سبک موسیقی: آلترناتیو (موسیقی جایگزین سبک‌های متعارف و رایج از جمله پاپ)

    آلبوم‌ها:

    • آسمان زرد و خورشید آبی (زیرزمینی) در سال 1388
    • جوراب‌های لخت (زیرزمینی) در سال 1389
    • اتوبوس قرمز (آلبوم کودکان) در سال 1393
    • مخرج مشترک در سال 1393
    • گذشتن و رفتن پیوسته در سال 1394
    • سیزده چهل (بازخوانی ترانه‌های دهه چهل) در سال 1397



تاریخ : دوشنبه 98/5/7 | 11:58 صبح | نویسنده : | نظر

طالع نحس پاپ خارجی در ایران؛ از کت استیونس تا سامی یوسف


 

  • طالع نحس پاپ خارجی در ایران؛ از کت استیونس تا سامی یوسف

    885559

    01 مرداد 1398 - 08:13

    1570 

    روزنامه شهروند - نیره خادمی: باورش اصلا سخت نیست که یک قانون نانوشته دیگر مثل آن چیزی که درباره نوازندگی زنان در ایران یا ممنوع‌الفعالیت موزیسین‌های ایرانی وجود دارد، باعث جلوگیری از صدور مجوز برای برگزاری کنسرت ستارگان پاپ خارجی در ایران شود.

    اگر پای صحبت‌های برگزارکنندگان کنسرت‌های خارجی بنشینید حتما از چند ستاره خارجی مثل آندره بوچلی یا مدرن تاکینگ نام می‌برند که در سال‌های گذشته برای برگزاری کنسرت در ایران درخواست داده‌اند، اما درنهایت بدون هیچ توضیحی از گردونه حضور در ایران حذف شده‌اند.

    ممنوع‌الفعالیت‌های خارجی در ایران

    چند روز قبل بهمن بابازاده، فعال حوزه موسیقی که سال گذشته مسئولیت برگزاری کنسرت ریچارد کلایدرمن را داشت، در توییتر خود از قوانین نانوشته‌ای پرده برداشت که ستارگان پاپ موسیقی جهان را از برگزاری کنسرت در ایران برحذر می‌دارد: «سه سال است برای سامی یوسف، راجر واترز، ماحسون، کت استیونس و خیلی‌های دیگر تلاش شده/ (تلاش‌هایی کردیم)، ولی مشخصا یک قانون نانوشته در کشور وجود دارد: کنسرت ستاره موسیقى خارجی با وکال (با کلام) در ایران ممنوع! بی‌هیچ توضیح اضافه‌ای.».

    اما جز این‌ها آندره بوچلی و مدرن تاکینگ از دیگر خوانندگان و گروه‌های موسیقی بودند که در سال‌های گذشته درخواست‌شان برای کنسرت در ایران رد شده است.

    سال گذشته هم گروه الیاس یالچینتاش که از گروه‌های معروف ترکیه‌ای است پس از آن‌که موفق به کسب مجوز برای برگزاری کنسرت در ایران نشدند، برنامه‌شان را در کیش برگزار کردند؛ چون برگزاری برنامه‌های فرهنگی در منطقه آزاد کیش و دیگر مناطق آزاد نیازی به کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندارد.

    طالع نحس پاپ خارجی در ایران

    سال 96 هم شایعاتی درباره کنسرت سامی یوسف، خواننده ایرانی-بریتانیایی در ایران مطرح شده بود، اما بعد‌ها احسان محمدحسنی، مقام ریاست این سازمان، از به نتیجه نرسیدن مذاکرات با این خواننده خبر داد. وضع در مورد ستارگان موسیقی در ژانر‌های دیگر با اندکی تفاوت تقریبا همین‌طور است؛ مثلا برگزارکنندگان کنسرت کیتارو در سال 93 حتی تا شب قبل از اجرا هم در ایران مشکلاتی داشتند.

    کلایدرمن امسال هم می‌تواند مجوز بگیرد؟

    طالع نحس پاپ خارجی در ایران

    در چند سال گذشته اگر هم کنسرت‌هایی از موزیسین‌های خارجی در ایران برگزار شد با سختی و مشقت زیادی بود؛ مثل کنسرت ریچارد کلایدرمن که بعد از چند سال دوندگی بالاخره پارسال با کلی، اما و اگر از سوی شرکت رویال هنر به مدیریت مجید عبدی برگزار شد. این کنسرت البته قرار بود در اردیبهشت ماه سال 97 برگزار شود، اما به تعویق افتاد و سرانجام در خردادماه با حاشیه‌های فراوان ازجمله اجرای چند قطعه به صورت پلی‌بک، روی صحنه رفت.

    این روز‌ها هم شنیده‌هایی درباره تصمیم این نوازنده چیره‌دست فرانسوی برای برگزاری کنسرت در ایران وجود دارد و گویا شرکت برگزار‌کننده هم درخواستش را به دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارایه کرده است، اما ظاهرا قرار نیست حالا حالا‌ها مجوزی برای این کنسرت صادر شود.

    تا استعلام از نهاد‌های ذی‌صلاح چه باشد

    ظاهر امر درباره روش و شیوه برگزاری کنسرت‌های پاپ خارجی در ایران هم تقریبا شبیه همان رویه‌ای است که برای کنسرت‌های داخلی در پیش گرفته می‌شود؛ یعنی گروه برگزار‌کننده پرونده درخواست خود را به دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارایه می‌کند و در پروسه بررسی قرار می‌گیرد. البته دفتر موسیقی وزارت ارشاد درباره اشخاص نظر نمی‌دهد و درواقع این نهاد‌های ذی‌صلاح هستند که صلاحیت حضور آن خواننده یا گروه خارجی یا ایرانی را بررسی می‌کنند و به استعلام دفتر موسیقی وزارت ارشاد پاسخ می‌دهند.

    اگر از نظر نهاد‌های مذکور فرد مورد نظر فاکتور‌های لازم برای اجرا را نداشته باشد، پرونده به طور کامل کنار می‌رود. در صورتی که گروه یا خواننده مورد نظر از استعلام‌های دفتر موسیقی وزارت ارشاد از این نهاد‌ها جان سالم به در ببرد، دفتر موسیقی اثری که برای اجرا ارایه شده است را بررسی می‌کند و به آن مجوز می‌دهد. یک منبع آگاه در دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم به «شهروند» می‌گوید که پرونده‌های زیادی در این‌باره به دفتر موسیقی آمده است، اما خیلی از آن‌ها به دلیل مثبت‌نبودن جواب استعلام‌شان نتوانسته‌اند مجوز‌های لازم را برای اجرا بگیرند.

    از پل مک کارتنی تا کریس دی برگ

    سابقه بیشترین حضور ستارگان موسیقی پاپ یا کلاسیک در ایران به سال‌های پیش از انقلاب برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که گروهی از هنرمندان مشهور موسیقی مثل دوک الینگتون، آدامو، پل مک کارتنی در مسیر بازگشت از هند دو روزی در ایران توقف کردند یا مثلا، فرانک سیناترا که در سال 54 در ورزشگاه آزادی روی صحنه رفت، اما بعد از انقلاب تا اوایل دهه 80 وضع کاملا متفاوت شد. البته از ابتدای دهه 80 تا تغییر دولت اصلاحات خوانندگانی، چون خوان مارتین در تهران روی صحنه رفتند، اما خیلی زود با تغییر دولت، رویای ستارگان آن‌ور آبی هم نقش بر آب شد.

    طالع نحس پاپ خارجی در ایران

    دوباره، اما در بهار و تابستان سال 87 صحبت‌هایی از همکاری کریس‌دی‌برگ (خواننده ایرلندی‌تبار) با گروه آریان و برگزاری کنسرت در تهران مطرح شد، اما باز هم برگزارکنندگان به در‌های بسته خوردند اگر چه این خواننده به ایران آمد، اما همه چیز در عکس‌های یادگاری، یک اجرای مشترک و برگزاری نشست خبری خلاصه شد. تا همین امروز هم این رویه ادامه داشته است؛ گاهی مجوز‌هایی داده و دوباره لغو می‌شود گاهی هم اصلا مجوزی صادر نمی‌شود تا کسی برای لغوکردن آن به زحمت نیفتد!




تاریخ : دوشنبه 98/5/7 | 11:52 صبح | نویسنده : | نظر